لیلی و مجنون
من ِ او
سرگذشت کسی که هیچکس نبود

يک شبي مجنون نمازش را شکست

بي وضو در کوچه ليلا نشست
.

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود
.

سجده اي زد بر لب درگاه او

پر زليلا شد دل پر آه او

.

گفت يا رب از چه خوارم کرده اي

بر صليب عشق دارم کرده اي
.

جام ليلا را به دستم داده اي

وندر اين بازي شکستم داده اي

.
نشتر عشقش به جانم مي زني

دردم از ليلاست آنم مي زني
.

خسته ام زين عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن
...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, توسط او ساعت 8:57 |